سپیدهسپیده، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

گل دخترم سپیده

2 - بیدار شدن سپیده

امروز هم مثل هر روز صبح رو با گریه شروع کرد. البته صبح زود نبود تقریبا ساعت ٨  . اونو بغل کردم اوردم روی مبلا نشوندم. کم کم حالش داشت جا می اومد موها تو هم و چشما پف کرده ، خمیازه می کشید اونم از نوعی که در تصویر می بینید . قربونت برم بابا که چه خمیازه هایی می کشیدی تلویزیون رو باز کردم شبکه جام جم ١ برنامه آفتاب مهربانی داشت اتفاقا در مورد بچه ها و پدر و مادرا صحبت می کرد. سپیده هم نشست و به برنامه نگاه می کرد بعد یه میان برنامه پخش کردند که یه موسیقی شاد بود سپیده هم با دست زدن ترانه رو همراهی می کرد بعدش هم یه خنده ی نازنازی برای بابایی ...
1 دی 1390

1 - به نام خدای مهربون

بالاخره امروز تصمیم گرفتیم وبلاگ سپیده رو راه بندازیم. خیلی وقت پیش تصمیم چنین کاری رو داشتیم ولی نمیدانیم چرا نمیشد. مناسبت های مختلف می آمدند و میرفتند و ما برای راه اندازی وبلاگش امروز و فردا می کردیم. از امروز می خواهیم خاطرات هدیه ای که خدای مهربون به ما داده رو ثبت کنیم. مخصوصا الان که در خارج از کشور هستیم. خدای بخشنده و مهربون دو روز مانده به باز شدن مدرسه ها این هدیه کوچولو رو به ما داد. در روز 28 شهریور 89 بالاخره انتظارمان به پایان رسید و همه سختی ها با دیدن روی ماه دخترمون از تنمان بیرون رفت. خدایا به همه ی داده هایت تو را شکر می کنیم و به ما یاری کن که قدر این هدیه را بدانیم و امانتدار خوبی باشیم. ...
26 آذر 1390