2 - بیدار شدن سپیده
امروز هم مثل هر روز صبح رو با گریه شروع کرد. البته صبح زود نبود تقریبا ساعت ٨ . اونو بغل کردم اوردم روی مبلا نشوندم. کم کم حالش داشت جا می اومد موها تو هم و چشما پف کرده ، خمیازه می کشید اونم از نوعی که در تصویر می بینید . قربونت برم بابا که چه خمیازه هایی می کشیدی تلویزیون رو باز کردم شبکه جام جم ١ برنامه آفتاب مهربانی داشت اتفاقا در مورد بچه ها و پدر و مادرا صحبت می کرد. سپیده هم نشست و به برنامه نگاه می کرد بعد یه میان برنامه پخش کردند که یه موسیقی شاد بود سپیده هم با دست زدن ترانه رو همراهی می کرد بعدش هم یه خنده ی نازنازی برای بابایی ...
نویسنده :
بابا و مامان سپیده
16:18