سپیدهسپیده، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

گل دخترم سپیده

1 - به نام خدای مهربون

1390/9/26 2:43
1,050 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره امروز تصمیم گرفتیم وبلاگ سپیده رو راه بندازیم. خیلی وقت پیش تصمیم چنین کاری رو داشتیم ولی نمیدانیم چرا نمیشد. مناسبت های مختلف می آمدند و میرفتند و ما برای راه اندازی وبلاگش امروز و فردا می کردیم.

از امروز می خواهیم خاطرات هدیه ای که خدای مهربون به ما داده رو ثبت کنیم. مخصوصا الان که در خارج از کشور هستیم. خدای بخشنده و مهربون دو روز مانده به باز شدن مدرسه ها این هدیه کوچولو رو به ما داد.

در روز 28 شهریور 89 بالاخره انتظارمان به پایان رسید و همه سختی ها با دیدن روی ماه دخترمون از تنمان بیرون رفت. خدایا به همه ی داده هایت تو را شکر می کنیم و به ما یاری کن که قدر این هدیه را بدانیم و امانتدار خوبی باشیم.


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

افشار
17 آذر 90 21:43
خیلی ماهه آقای موسوی همیشه سالم باشه ایشالا
وکام2
17 آذر 90 21:44
: این دسته گل ها هم برای افتتاح وبلاگ سپیده خانم.
یار دبستانی
18 آذر 90 8:27
سلام بر سپیده و مامان و بابای مهربونش خدا این گل دختر رو برای شما حفظ کن ان شا الله /خدا قوت موفق باشید
سپیده
18 آذر 90 16:52
سلام منم سپیدم ولی از سپیده ی شما خیلی بزرگ ترم ولی یه دااش کوچیک تر از سپیده دارم به وب ما هم سر بزنید اگه اجازه بدین میخهوام لینکتون کنم
معلم احساس
18 آذر 90 17:25
سلام آقای موسوی وبلاگ سپیده خانم دختر گلتون مبارک باشه
ساقی
19 آذر 90 20:30
الهی بگردم چه نازی سپیده زنده باشی سپیده ی عزیز و همیشه باعث شادی خوانواده ات
باقري
19 آذر 90 23:21
یوسف
21 آذر 90 20:26
خیلی دوستش دارم رویش را ببوس
فریده
22 آذر 90 11:00
حواست به بچمون خیلی باشه هااااااااا!!! از طرف من ببوسش
نصرالله
22 آذر 90 11:36
وبلاگ نو مبارک خدا دخترتون را حفظ کنه. از طرف ما روی ماه سپیده خانم را ببوس.
علی
22 آذر 90 14:12
دلتان شاد رویتان خندان سایه تان مستدام ودخترتان محفوظ باشد ان شااله درسایه سلامت پدرومادرمحفوظ باشد
فرزین
23 آذر 90 20:48
سپیده جون وبلاگت مبارک باشه.. دختر خوشگل بابا
ریحانه
24 آذر 90 15:25
سلام سپیده جون خوبی؟من هر روز به وبلاگت سر میزنم منتظر مطلب جدیدم به وب من هم سر بزنید ممنون
معلم دهاتی
26 آذر 90 13:29
سلام ! چقدر دخترتون خوشگله! خدا براتون حفظش کنه ! سلامتیش مستدام ! برکت خونته آقاسید !
عمه فاطمه
3 دی 90 21:38
از همون اولین روز لحظه شماری میکردیم که از بیمارستان برگردین وگل نازتونو ببینیم وقتی اومدین بس که ذوق داشتیم نفهمیدیم چجور بیایم بالا حتی مامان که ازپادردنمیتونس بیاد بالا خودشو با زحمت رسوند راستش بس که ناز بود خودمم تعجب کردم که به کی رفتهخب معلومه به مامانش رفته
علی
10 دی 90 0:58
با سلام به نظر من خوبه وقتی عکس میگیرید کنارش باشید فردا که بزرگ شد اعتراض کرد نگید نگفتی از ما گفتن. تقدیم به سپیده کوچولو وو او